بهانه
دلم پاره پاره شده .... دوباره بوی هور می آید..... بوی بهشت... بوی طلائیه ...... عطر قدم های امام رضاجان.... فریادهای یا زهرا سلام الله علیها در شلمچه .... نگاهم در لابلای علف های چذابه مانده.... و پاهایم در ریگ های فکه جا مانده ..... قلبم برای شرهانی میتپد...... حقیقت را بگویم؟ دلم را در غروب فتح المبین جا گذاشته ام...... روحم را بالای آن پل کنار آن رود .....اروند به فنا داده ام آرامشم در هویزه جا مانده ..... وجودم بسوی قبری کنار حسینیه گردان تخریب دوکوهه پر میکشد .... دلم چشم براه است ..... دلم پر میکشد به سمت آن دروازه ای که سر درش نوشته اند : اینجا بوی چادر خاکی مادرم زهرا میدهد.......... و کاروان تو را میطلبد..... کوله بارت را ببند..... سفر به وادی عشق نزدیک است....... اینم جایی که شبهای جمعه آرزومه برم ......
Design By : Pichak |